...Loading

مرا هیچ کس نشناخته...خودم هم خودم را نشناخته ام:)
۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

بالاخره .. کرونای لعنتی💔

بسم الله

 

میخواستم دو سه ساعت پیش بنویسم اما اینقدر حالم بد بود که فقط یه جا افتادم. خوابم برد و در طی اون دوساعت ، پنجاه بار با کابوس از جا پریدم. تمام بدنم می‌لرزید و وقتی پتو مینداختم خیس عرق میشدم. ۹۰ درصد کابوس هایی که می‌دیدم مال انتخاب رشته بود. اعتراف میکنم تو این دوازده سال تحصیلی سر هیچی اینقدر به فنا نرفتم. حتی کنکور هم برام اینطوری نبود. اما این انتخاب رشته واقعا اعصابم رو بهم ریخت . بس که همه فاز مشاور گرفته بودن و به همه چی گیر میدادن. 

 

​​​​​بگذریم که اون قصه سر دراز دارد. 

امروز از کتابخونه زنگ زدند و گفتند خانوم گلی خانوم انگار نمیخوای کتابا رو بیاری. و خب من همین چند روز پیش فهمیدم مهلت یک ماهه ای که برای امانت کتابا بخاطر کرونا درنظر گرفته بودند برداشته شده و خب طبق روال قبل باید دو هفته ای پس بدیم. عذرخواهی کردم و گفتم گیج بازی در آوردم و حتما تا پس فردا میارم. 

 

اینکه در برابر اتفاقات سخت زندگی کم نمیارم و همچنان امیدوار میمونم شاید تنها ویژگی خوبم باشه. اما امروز و امشب اینقدر از لحاظ جسمی ضعیف شدم که اشکم در اومد و احساس تنهایی کردم. کاش میشد با یکی حرف زد. نمیخوام با دغدغه هام اعصاب مامان و بابا رو بهم بریزم چون خودشون به اندازه کافی دارن دردسر میکشن و همین باعث شده احساس تنهایی بهم دست بده. 

 

سر دردم داره اوج میگیره و دماغم کیپ شده. شدیدا میل به گریه دارم. 

​​​​​​

گلی
گلی چهارشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۱، ۰۲:۰۷ ق.ظ

راستی..لذت تنها بودن را چشیده ای؟

 

راستی لذت تنها بودن را چشیده ای؟ قدم زدنِ تنها ، دراز کشیدنِ تنها توی آفتاب؟

چه لذت بزرگی است برای یک موجود عذاب کشیده ، برای قلب و سر! منظورم را میفهمی؟

آیا تا به حال مسافت زیادی را تنها قدم زده ای؟

قابلیت لذت بردن از آن ، دلالت بر مقدارِ زیادی فلاکت گذشته و نیز لذت های گذشته دارد.

وقتی پسربچه بودم خیلی تنها می ماندم؛ اما آنها بیشتر به زور شرایط بود نه به انتخاب خودم؛

اما حالا، با شتاب به طرف تنهایی میروم، 

همانطور که روخانه ها با شتاب به طرف دریا سرازیر میشوند.

 

فرانتس کافکا.نامه به فلیسه

 

فرانتس کافکا یکی از بزرگترین نویسنده های آلمانی بوده. تو سال 1883 به دنیا میاد و سال 1912 با فلیسس آشنا میشه. فاصله 350 کیلومتر زادگاهشون ازهم باعث میشه کافکا از نوشتن برای نشون دادن عشقش به فلیسه کمک بگیره.نامه هایی پر از شور و عشق و اضطراب که هر روز و حتی گاها دو یا سه بار در روز فرستاده میشدند.نامه به فلیسه کتابیه شامل بعضی از نامه های کافکا به فلیسه طی سالهای 1912 تا 1917. اگر دوست داشتید مطالعه کنید :)

 

بنظرم گاهی تنهایی واقعا حال خوب کنه. ذهن آدم آروم میشه . اما برای همیشه؟ حقیقتا ترسناک بنظر میاد.

 


پ.ن : سلام از یکی که تا حالا پنجاه بارسنجش رو رفرش کرده. استرس ندارم فقط کنجکاوم.نتیجه نهایی رو حتما میام میگم:)

پ.ن 2: عکس مربوط به انیمه« سرویس تحویل کی کی » میباشد:) وایب ساده و حال خوب کنی داشت. من دوسش داشتم.

 

گلی
گلی چهارشنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۱۲ ق.ظ