...Loading

مرا هیچ کس نشناخته...خودم هم خودم را نشناخته ام:)

بگم خستم یا هنوز زوده؟

بسم الله

 

 

نمی‌دونم خودمو بچه میدونستم یا چی ،ولی هرچی بود کمتر از اشتباه کردن میترسیدم، بی‌پروا تر بودم

هنوزم تو مسائل مربوط به درس و کار و زندگی شخصیم همینطورم. اشتباه کردم؟ خب فدای سرم جبرانش میکنم. باختم؟ مهم نیست بازم تلاش میکنم (در زندگی را که گِل نگرفته اند:) )، ولی بد دارم تو روابطم گند میزنم. با هم اتاقیام با دوستام با همکلاسیام..... با خانوادم‌‌‌‌.. بد ناصبور شدم و مطمئنم بخش زیادیش بخاطر آدماییه که زمان زیادی رو باهاشون تو یه اتاق میگذرونم و بی توجهیشون به کلماتی مثل « ملاحظه » ، « درک » ، « احترام » ، « بهداشت » و ... اوضاع رو برام سخت کرده. پشت هر کدوم از این کلمات پر داستانهای آزار دهنده این اتاقه. گاهی اونقدر عصبیم که بزور تلفن مامانم رو جواب میدم و این برخلاف شخصیت منه (قانون اول زندگیم: همیشه و تحت هر شرایطی برای مامان و بابا در دسترس باش)هرچند با تمام جونم درست و مهربون حرف میزنم که چیزی نفهمه ولی خب.

بی صبریشون و عصبانیتشون منم داره مثل خودشون می‌کنه. من هیچوقت از عصبانیت داد نمیزدم. هیچوقت مسخره کردن طرز حرف زدن و ظاهر بقیه برام عادی نبود. الان فقط بیخیال بهشون گوش میدم ، فقط میتونم در سکوت برای اون آدم دل بسوزونم (هرچند خوشبختانه خودم هنوز به این مرحله نرسیدم)

خلاصه که بد دارم پیش میرم. روزایی که از چیزی عصبانی شدم مدام در حال عذرخواهی کردنم و روزایی که تا شب دهنمو بستم آخرش میپوکم و می‌شینم گریه میکنم. رد دادم. وقتی خودمو با قبل مقایسه میکنم بدتر اعصابم خورد میشه. فقط چند ماه گذشته و انگار چندساله.

فکری باید کرد...

دلم خونمون رو میخواد...برگردم آدم میشم...ولی خیلی کلاسام فشردست...

تنها روزایی که یکم خالی میشم وقتاییه که بوکس دارم. تمام حرص و عصبانیتم رو کیسه بدبخت خالی میشه. هرچند شبش از بدن درد نمیتونم تکون بخورم ولی خب می ارزه.

اگر راهکار دیگه ای دارید با جون و دل بهتون گوش میسپرم...

​​​​​​

​​​

گلی
گلی يكشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۲:۱۸ ب.ظ
۳ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
  • آسمان آبی
    آسمان آبی ۱۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۴:۴۳
    خب از دید من داری روند عادی زندگیت رو پیش میری و فقط باید یاد بگیری چجوری با این محیط های جدید اداپته بشه.
    خدا رو شکر هنوز به اون مرحله ای نرسیدی که با قماش کلاه بردار و خائن و جانی و هزار تا چیز دیگه سر و کله بزنی و در حد بهداشت و ملاحظه و درک درگیری. چند صباحی دیگه به این مرحله میرسی. برای اون روزها خودتو بساز و قوی باش و صبوری کن. این روزها که چیزی نیست و اتفاقا خیلی هم داره بهت خوش میگذره.
  • گلی
    گلی ۱۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۶:۰۰
    جدید جدیدم نیست همچنین ولی تلاش خودمو میکنم
    آره بازم خداروشکر شما درست میگید
    ولی منظور از بهداشت آشغال ریختن نیست. عمیق تر از این حرفاست . کلا همشون رو در بدترین حالت تصور کن
    همین کارو میکنم. مرسی. به اینکه الان قیمت خوش گذشتنشه هم توجه میکنم 
  • شاگرد خیاط
    شاگرد خیاط ۱۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۵:۳۰
    حتما اتاقت رو عوض کن
    بجنگ تا عوض شه فضات
  • گلی
    گلی ۱۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۶:۰۱
    شدیداً پیگیرم ولی چون از زمان اصلیش گذشته فعلا ممنوعه
    دست ب دعاییم
    ببینیم چطور میشه
  • آسمان آبی
    آسمان آبی ۱۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۶:۰۴
    وقتی نظرم رو میدادم همشون رو تو بدترین حالت تصور کرده بودم که نظر دادم. گفتم که الان دوران خوش خوشان هست. طوفان ها در پیش داری. بخوای الان با این چیزها اذیت بشی که بعدا نابود میشی. انرژیت رو برای اون روزها نگه دار و خودتو برای اون روزها قوی کن.
  • گلی
    گلی ۱۶ ارديبهشت ۰۳، ۲۳:۰۰
    حرفتونو یادم می‌مونه. قبلاً بیخیال تر بودم. خوابگاه حساسم کرده
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">