آخرین بار های زندگی ما....
هیچ وقت تا حالا ....
راجب آخرین بار های زندگیتون فکر کردید؟
همه چیز یه بار آخری داره.
یه جا نوشته بود:«سالها پیش برای آخرین بار رفتیم توی کوچه و با دوستامون بازی کردیم، بدون اینکه بدونیم آخرین باره...»
به گمونم اگر هرکدوممون میدونستیم اون بار ، آخرین باره ، شاید ساعتها بیشتر مشغول میشدیم و تمام اون لحظات رو جزء به جزء به خاطر میسپردیم...
اما ندونستیم و نفهمیدیم و حیف که اثری از خاطره اش نیست...
دیگه چی؟...باز هم بوده؟..
آخرین باری که یه شخص خاص و عزیز رو بغل کردیم بدون اینکه بدونیم قراره از دستش بدیم ، و دیگه هرگز گرمی آغوشش رو تجربه نکردیم....
آخرین باری که شب از هیجان اردوی مدرسه به رخت خواب رفتیم...و بعد دیگه هرگز اون حس تکرار نشد...
زندگی همه امون پر از این آخرین بارهاست...
یه روز هم برای آخرین بار زندگی میکنیم...
و برای آخرین بار میخندیم...
برای آخرین بار گریه میکنیم...
برای آخرین بار دستگیره در رو لمس میکنیم...
برای آخرین بار اون آدمی که آزارمون داد و با حرفاش یا کارهاش غصه به جونمون انداخت رو میبینیم...
میدونی وقتی بفهمی آخرین باره دیگه واقعا هیچی اهمیت نداره...
و حتی اگر همین روز ها و سالها رفتنی نشی ، چندین سال دیگه وقتی که با موهای سپید و عصا به دست یه گوشه نشسته بودی ، واقعا همه چیز برات بی معنا بنظر میرسه، به غیر از احساس قشنگ یادآوری خاطراتت و کار های خوبت....
باور کنید اون موقع حسرت نگفتن حرفای قشنگ به آدمای عزیز زندگیتون از پا درتون میاره...فقط بهش فکر کن... حتی شده چند لحظه...
اون موقع دیگه مهم نیست توی امتحان دبیرستانت چند شدی...
دیگه مهم نیست رئیست از کار اخراجت کرده...
دیگه مهم نیست فامیل در موردت چی فکر میکنند...
هر چیزی یه بار آخری داره...
به آخرین باری که گرمای خورشید رو حس میکنی و به آخرین باری که با حواس جمع به این دنیا خیره میشی فکر کن...
به آخرین بارها فکر کن و بترس از حسرت های تلنبار شده از کارهای خوبی که میتونستی انجام بدی و ندادی، و حیف از اون لبخندی که از دنیا دریغش کردی....
به آخرین بارها فکر کن...