...Loading

مرا هیچ کس نشناخته...خودم هم خودم را نشناخته ام:)

اگر آخرین آدم روی زمین بودم...

 

امشب داشتم با خودم فکر میکردم اگر یه روز صبح بیدار شدم و دیدم من آخرین انسان روی زمینم چیکار میکردم؟

اولش به ذهنم رسید که میرم یه عالمه خوراکی از فروشگاه ها بر میدارم... بعد به این فکر کردم که به گرون ترین مغازه های شهر برم و لباسای مختلف بپوشم و با لباس عروس برای خودم توی خیابونا بچرخم...

اما بعدش به هرچی که فکر میکردم یه جورایی به هر نحوی که میشد به وجود آدمای دیگه نیاز داشتم...

به این فکر کردم که برم سینما اما کسی نبود که فیلم رو پخش کنه...

به این فکر کردم برم خوشمزه ترین غذای رستوران هارو تست کنم اما کسی نبود که غذایی درست کنه...

به این فکر کردم برم مسافرت اما با کدوم خلبان؟با کدوم راننده؟

بعدش رفته رفته همه چیز واقعا ترسناک بنظر رسید...

اون حس تنهایی واقعا عجیب و ترسناک بود...

برای اولین بار دلم شدیداً برای وجود هر نوع بشری تنگ شد...

فقط یه بار این تنهایی رو عمیقاً تصور کنید... وحشتناک نیست؟

 

 

من وقتی بی‌خواب میشم جدا عجیب غریب میشم...چنان توی خیالاتم غرق میشم که انگار دارم با تمام وجودم حسش میکنم...

خلاصه که از همین الان تصمیم گرفتم تا میتونم توی روز خودمو خسته کنم تا شب سر وقت خوابم ببره و اینهمه فکرای عجیب غریب نکنم...

​​​​​​

گلی
گلی چهارشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۱، ۰۲:۳۸ ق.ظ
۱ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
  • سجاد ...
    سجاد ... ۳۱ فروردين ۰۱، ۰۲:۵۸
    من با اینکه خلوت رو از شلوغی بیشتر میپسندم اما در عمق تنهایی هام هم دلگرمم به آدم های اطرافم . از خاتواده تا دوستان و رفقا تا بستنی فروش محله و دکتر مهربانی که رنج بیماری رو با مهربانیش تسکین میده
  • گلی
    گلی ۳۱ فروردين ۰۱، ۱۰:۰۱
    دقیقا. به نظرم آدم های خوب زیادی هستند که وجودشون باعث میشه احساس دلگرمی داشته باشی.
    امیدوارم خدا همه اون آدما رو براتون نگه داره✨🌸
    همینه که زندگی رو قشنگ می‌کنه....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">