...Loading

مرا هیچ کس نشناخته...خودم هم خودم را نشناخته ام:)

بی خوابی چه کارها که نمیکنه....

همین الان یادم اومد ابتدایی که بودیم برای درست کردن روزنامه دیواری همه خونه یکی از بچه ها جمع می‌شدیم... روزنامه دیواری هرکس بیشتر زرق و برق داشت خفن تر بنظر میومد. منم همیشه در تلاش بودم تا هر مهره و چیز تزئینی قشنگی میبینم بردارم برای روزنامه دیواریام....

همیشه هم تو هرخونه ای یه آبجی یا داداش بزرگتر پیدا میشد که خط بسی خوبی داشت و اون بسم الله بالای صفحه یا موضوع ها و تهیه کنندگان رو با ماژیک برامون می‌نوشت...

حس یاد آوری خاطره اش قلبم رو گرم می‌کنه اما در عین حال خیلیم دور بنظر میرسه...

گلی
گلی پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۰۱:۵۱ ق.ظ
۰ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">