...Loading

مرا هیچ کس نشناخته...خودم هم خودم را نشناخته ام:)

مارا نیز لبخندی خواهد بود:)

 

دستم را فشرد

و به نجوایم سه حرف گفت

سه حرفی که عزیزترین دارایی تمام روزم شد:

«پس تا فردا»

 

ریش تراشیدم دوبار

کفش هایم را برق انداختم دوبار

لباس های رفیقم را قرض گرفتم

با دو لیره

که برایش کیکی بخرم.

قهوه ای خامه دار.

 

حالا تنها بر نیمکتم

و گرداگردم عشاق، لبخند زنانند

وبرآنم که

مارا نیز لبخندی خواهد بود

شاید در راه است

شاید لحظه ای یادش رفته

شاید...شاید

 

 

محمود درویش

 

پ.ن: چند مدت پیش یه قایق کوچولو برای دوستم درست کردم و تعدادی نوشته ریز رو تو دلش جا دادم...مارا نیز لبخندی خواهد بود یکی از اون نوشته هابود..

 

گلی
گلی پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۱۹ ب.ظ
۰ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">