...Loading

مرا هیچ کس نشناخته...خودم هم خودم را نشناخته ام:)

منِ قبلی...

ولی من عاشق وقتاییم که رو زمین دراز میکشمو از لابه لای برگای درخت بالای سرم آسمونو میبینم‌‌..وقتی خورشید دقیقا بالای سرته و با وزش نامنظم باد برگاش جا به جا میشه و نور خورشید هر بار به یه جای صورتت میتابه... 

از وقتی اومدم اینجا اینقدر همه چیز زندگیم عوض شده که حتی دلخوشیای کوچیک زندگیمم فراموش کردم...

یادم رفته بود دراز کشیدن رو زمین تماشای آسمون چه احساس خوبی بهم میداد ..

یادم رفته بود کتاب خوندن دم غروب بهار و هوای خنک عصر چقدر حالمو خوب میکرد..

یادم رفته بود دوش گرفتنای دم صبح چقدر حس خوبی بهم میداد..

یادم رفته چقدر به دور از تجملاتو مقررات بودم..

باید یکم بیشتر به خود قبلم فکر کنم

گلی
گلی شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۱:۱۷ ب.ظ
۱ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
  • شروین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
    شروین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۰۴:۴۳
    تجملات بهترین دوستم رو ازم گرفت ، ما با هم سفر های چند هزار کیلومتری میرفتیم با اینکه سنی نداشتیم ، ولی چون هر دو ساده فکر می‌کردیم و زندگیمون ساده بود بهتر همو درک میکردیم .. تا اینکه قضیه مهسا راه افتاد و این رفیق ما تصمیم گرفت مخالف بشه ، و همین مخالف حکومت شدن تموم شخصیتش.. رفتار و پوشش رو عوض کرد .. منم دیدم آقا آهنگ زندگیش دیگه با ساز ما کوک نیست.. ردش کردیم بره
  • گلی
    گلی ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۰۷:۴۷
    قشنگ متوجه میشم چی میگید. بار ها دیدم جریان های سیاسی چطور بین دو تا دوست و حتی اعضای یه خانواده جدایی میندازه
    اینکه بدور از تجملات با چیزای کوچیک خوشحال بشی واقعا یه نعمت بزرگه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">