اگر آخرین آدم روی زمین بودم...
امشب داشتم با خودم فکر میکردم اگر یه روز صبح بیدار شدم و دیدم من آخرین انسان روی زمینم چیکار میکردم؟
اولش به ذهنم رسید که میرم یه عالمه خوراکی از فروشگاه ها بر میدارم... بعد به این فکر کردم که به گرون ترین مغازه های شهر برم و لباسای مختلف بپوشم و با لباس عروس برای خودم توی خیابونا بچرخم...
اما بعدش به هرچی که فکر میکردم یه جورایی به هر نحوی که میشد به وجود آدمای دیگه نیاز داشتم...
به این فکر کردم که برم سینما اما کسی نبود که فیلم رو پخش کنه...
به این فکر کردم برم خوشمزه ترین غذای رستوران هارو تست کنم اما کسی نبود که غذایی درست کنه...
به این فکر کردم برم مسافرت اما با کدوم خلبان؟با کدوم راننده؟
بعدش رفته رفته همه چیز واقعا ترسناک بنظر رسید...
اون حس تنهایی واقعا عجیب و ترسناک بود...
برای اولین بار دلم شدیداً برای وجود هر نوع بشری تنگ شد...
فقط یه بار این تنهایی رو عمیقاً تصور کنید... وحشتناک نیست؟
من وقتی بیخواب میشم جدا عجیب غریب میشم...چنان توی خیالاتم غرق میشم که انگار دارم با تمام وجودم حسش میکنم...
خلاصه که از همین الان تصمیم گرفتم تا میتونم توی روز خودمو خسته کنم تا شب سر وقت خوابم ببره و اینهمه فکرای عجیب غریب نکنم...