...Loading

مرا هیچ کس نشناخته...خودم هم خودم را نشناخته ام:)

دلم بارون یهویی میخواد

​​​​​​

هوا بارونیه...بابای من کشاورزه پس همیشه آمار اینکه کی قراره بارون بیاد رو داریم...همیشه با ذوق خبر از باریدنش میده.

دلم میخواد یه بار با یه بارون یهویی وسط خیابون غافلگیر بشم.

اما اگه صدای خوشحال بابا رو وقتی میگه که قراره بارون بباره نشنوم نصف ذوق باریدنش ازم گرفته میشه...

اصلاح میکنم...

دلم میخواد منو بابا برخلاف گفته های هواشناس تلویزیون و پیش بینی گوگل مبنی بر داشتن یک هفته آفتابی با بارش شدید بارون غافلگیر بشیم.

میزان علاقه ام به بارونم که توسط عکس قشنگ تابلوئه دیگه.

من به شخصه امکان نداره زیر بارون چتر ببرم.کلا تو خانواده ما هیچکس اعتقادی به حمل چتر نداره.من فقط در یه صورت حاضرم چتر توی دستم بگیرم اونم اگه توی مسافرت باشم و شدت بارون چنان زیاد باشه که انگار یه سطل آب ریختن روم.

 

پ.ن : بازم بیخوابی. من دیگه عمرا عصر بخوابم.(کلا ساعت خوابم بهم ریخته و باید درستش کنم💔)

 

گلی
گلی شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۰، ۰۱:۵۶ ق.ظ

بگذار بگویند....🍃

 

بگذار بگویند و بگویند و بگویند 

تو لبخند بزن، خیره بمان ، هیچ مگو 

 

 

 

# دوباره_بیخوابی🙃

 

 

 

گلی
گلی جمعه, ۲۴ دی ۱۴۰۰، ۰۲:۰۶ ق.ظ

بی خوابی چه کارها که نمیکنه....

همین الان یادم اومد ابتدایی که بودیم برای درست کردن روزنامه دیواری همه خونه یکی از بچه ها جمع می‌شدیم... روزنامه دیواری هرکس بیشتر زرق و برق داشت خفن تر بنظر میومد. منم همیشه در تلاش بودم تا هر مهره و چیز تزئینی قشنگی میبینم بردارم برای روزنامه دیواریام....

همیشه هم تو هرخونه ای یه آبجی یا داداش بزرگتر پیدا میشد که خط بسی خوبی داشت و اون بسم الله بالای صفحه یا موضوع ها و تهیه کنندگان رو با ماژیک برامون می‌نوشت...

حس یاد آوری خاطره اش قلبم رو گرم می‌کنه اما در عین حال خیلیم دور بنظر میرسه...

گلی
گلی پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۰۱:۵۱ ق.ظ

دوربین مخفی های کره عالین😂

https://www.instagram.com/tv/CYWCVsSJ3Eu/?utm_medium=copy_link

 

من مردم از خنده سر این کلیپ.😂

اعتراف میکنم منم بودم انجامش میدادم.

کانگورو حیوون خوبی بنظر میاد.

گلی
گلی چهارشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۲۱ ب.ظ

شروع حذف آدمای سمی از زندگیم...

 

من همیشه روابط اجتماعی بالایی داشتم. توانایی صحبت کردن و ایجاد یه گفتگو با هرکسی رو دارم ، چه غریبه ای که اولین باره میبینمش، چه آدم گوشت تلخی که همه ازش‌ فراری اند.

و بعد از یه عالمههه تعامل با آدمای مختلف، در کنار همه چیزای خوبی که یاد گرفتم، به یه نتیجه ای رسیدم که باعث میشه دیگه دلم نخواد مثل قبل رفتار کنم.

هرچی بزاری آدمای بیشتری بشناسنت، به همون مقدار به آدمای بیشتری اجازه میدی که قضاوتت کنند.

نمیخوام تبدیل به یه آدم منزوی و گوشه گیر که دیگه با هیچکس حرف نمیزنه بشم. فقط می‌خوام توی انتخاب روابطم دقت بیشتری به خرج بدم. اگر من با آدمایی که به خودشون جرات میدند به راحتی بقیه رو قضاوت کنند رابطه برقرار کردم، پس قطعا مشکل از معیار ها و دلایل من برای شروع یه رابطه است.

دور و برم پرشده از آدمای سمی.احتمالا یه لیست از اسامیشون درست کنم و تک به تک باهاشون قطع رابطه کنم.frown

گلی
گلی سه شنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۲۵ ب.ظ

چالش روح👻

 

راستش من از مدت ها پیش دوست داشتم این چالش رو با دوستام برم...

اما سه تا دوست صمیمیم کیلومتر ها ازم فاصله دارند و بقیه دوستامم حاضر نیستند این کارو انجام بدند (اینکه خانواده هاشون نمی‌زارن مشکل اصلیه)😶💔

هرچند هالووین هم دیگه گذشته...

اما سال بعد حتی شده تنهایی هم انجامش میدم...

شایدم دوتا دیوونه مثل خودم از تو خیابون پیدا کردم و یه ملافه و عینک انداختم تو بغلشون و ازشون خواستم برای چند لحظه وقت با ارزششون رو بهم قرض بدند...

شاید هم اصلا دانشگاه قبول شدم و با هم خوابگاهی هام انجامش دادم.

تنها چیزی که قطعیه اینکه بدون شک من انجامش میدم.

گلی
گلی جمعه, ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۰۸:۴۹ ب.ظ

آخه الان وقتش بود؟

ساعت کم کم ۱۲ و نیمه...

همه خوابیدن...

و من از بیست دقیقه پیش اول احساس کردم دارم دندون درد می‌گیرم که الان دیگه واقعا گرفتم...

و از ده دقیقه پیش هم یه دل درد فوق العاده وحشتناک اومده سراغم و هیچ نظری هم ندارم که چرا اینطوری شده...شاید امروز بیش از حد لواشک خوردم...

مامانم هم خوابه که با جوشانده های سحرآمیزش خوبم کنه...

فقط باید تحمل کنم..💔

گلی
گلی جمعه, ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۲۹ ق.ظ

چرا این دو روز اینطوریه؟

خب...

باید بگم که مدت ها بود اینطوری ناسازگاری دنیا رو با خودم احساس نکرده بودم...

هر برنامه ای میریزم کنسل میشه... هر برنامه ای...یعنی فقط کافیه بگم من می‌خوام دو دقیقه دیگه این کارو کنم و بعد به مسخره ترین شکل ممکن کنسل میشه...

به هرکی که زنگ میزنم به نحوی سرش شلوغه.

امشب واقعا هوس پیتزا کردم و دوست داشتم یکی رو هم دعوت کنم ولی به هرکس که میگفتم می‌گفت هوا بارونیه...خب باشه یعنی اونا حاضرند تو جای گرمشون بشینند و تجربه پیتزا خوردن زیر بارون رو از دست بدند؟...(البته قطعا بهشون نگفتم می‌خوام دعوتشون کنم چون اینطوری میومدن و دلم نمی‌خواست تمام مدت احساس کنم ارزشم از یه پیتزا کمتره 🙂.)

و کاشکی فقط همین بود...

برنامه سفرم کلا کنسل شد...

میخواستم برم کتابخونه و بطور ناگهانی چنان کمرم گرفت که بزور میتونستم از جام بلند بشم و به محضی که کتابخونه بسته شد منم خوب شدم...

میخواستم یک هفته برم خونه داداشم اما مامانم که همیشه خدا اصرار داشت برم اونجا و پیش زنداداشم بمونم چون داداشم می‌ره شیفت ، بطور ناگهانی احساس کرد که در نبود من قراره حوصله اش اساسی سر بره و دلتنگم بشه و نذاشت برم...

تا می‌خوام یه کاری کنم یکی صدام می‌کنه...

تا می‌خوام نقاشی بکشم برادرزاده دو ساله ام میاد...

تا می‌خوام فیلم ببینم اینترنت قطع میشه...

واقعا دارم احساس بدشانسی میکنم و تصمیم گرفتم فقط یه جا بشینم و هیچ کاری نکنم.

 

 

 

گلی
گلی يكشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۰، ۰۶:۰۵ ب.ظ

با دستهایم چه کرده ام؟

" من با استعداد بودم...

یعنی هستم. بعضی وقتها به دست هایم نگاه میکنم و فکر میکنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی شوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست هایم چکار کرده اند؟ یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند، سیفون کشیده اند. دست هایم را حرام کرده ام....همینطور ذهنم را ."

 

این نوشته اثری از چارلز بوکوفسکی شاعر و داستان نویس آمریکایی است.

 

هروقت که مشغول یه کار بی فایده ام یاد این جملات میوفتم...

منم دستامو حروم کردم...با ساعتها چت کردن با آدما و نوشتن راه حل برای   مشکلاتشون‌و دلداری دادن بهشون... با بالا و پایین کردن اینستاگرام و .....

شاید باید کارای قشنگ تری باهاشون بکنم...

سالهاست که حتی یک بیت شعر هم ننوشتم...

مدت هاست یک گلدون گل هم نکاشتم...

خیلی وقته پیامای قشنگ برای آدمای زندگیم ننوشتم....

شاید بهتره واقعا یه فکری به حال زندگیم بکنم...یه فکری به حال دستام بکنم...

 

 

گلی
گلی يكشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۰۴ ق.ظ

The space between us 🌌

 

یادمه بعد از دیدن interstellar هرچی فیلم از فضا و کهکشان ها میومد دم‌دستم می‌دیدم و خب هنوزم میبینم. 

من حاضر نیستم بجز سه مورد خاص هیچ فیلمی رو دوباره ببینم ولی این فیلم ارزش‌ دوبار دیدن هم داره.البته قطعا به سلیقه هم ربط داره و بعضیا ممکنه دوسش نداشته باشند.

ژانرش‌ علمی تخیلی و رمانتیکه و محصول سال ۲۰۱۷ هستش.

فیلم در مورد یه پسر نوجوونه که توی مریخ بدنیا اومده و زندگی کرده اما قصد داره برای دیدن یک شخص خاص به زمین برگرده.

 

گلی
گلی شنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۵۳ ق.ظ
قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ---- ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی